فازپاياني چيست؟



توضيح خورشيد ايران :
جمعبندي قيامهاي سال 88 و سال 89 و ديدگاه صحيح از دستاوردهايي آن ،همچنين بعداز روي كار آمدن روحاني ، جام زهر خوردن خامنه اي شروع شد. پس ميبينيم، چه گرفتاريها و بحرانهاي لاينحلي براي رژيم حاكم به بار آمده است و براي مبارزه مردم ايران در جهت دستيابي به آزادي چه پيشرفتهايي رو فراهم كرده است.

سوال: سئوال اول اين است كه به طور كلي در چه شرائطي ميگوييم يك رژيم در وضعيت سرنگوني است؟
پاسخ: در كليترين تعريفها وقتي كه رژيم حاكم به درجهيي از پوسيدگي رسيده كه ناتوان است از ادامه حكومت و نارضايتي مردم به حدي شديد و فراگير شده كه خواهان تغيير هستند. واين وضعيت را هيچ يك ديگر نمي توانند تحمل كنند. لحظه نادري كه درموردشاه ديديم و اكنون درمورد اين حكومت هم ميبينيم.

سوال: درست . الان ما درمورد ”رژيم ولايت فقيه” صحبت ميكنيم. و آشفتگي هايي كه گريبانگيرش شده است. حال اگر بلحاظ اقتصادي و يا سياسي با او مماشات كنند و بعنوان مثال بحث تحريمها حل شود ايا مشكلات اين رژيم حل است؟ 
پاسخ:  نه. اين مشكلات كم نميشوند و نقش پارامتريك دارند اما رژيم را از مرحله سرنگوني خلاص نميكند. اگر همين فردا دولت آمريكا و ساير دولتهاي غرب بگويند از تحريمهاي مالي و اقتصادي دست برميدارند يا اگر فردا خود رژيم اعلام كند كه بمب اتمي به دست آورده، باز موقعيت عيني سرنگوني رژيم به قوت خود باقي است.
زيرا اين پارامترها پايه نيستند بلكه تاثير گذار هستند. پايه را ميتوان ويژگي هاي ذاتي حاكم بر اين رژيم و بافتي كه ازآن ميايد قلمداد كرد. اين رژيم بر مباني مشخصي وجود دارد .
ببنيد مثال ماررا بزنيم. ماري را كه براي آزمايش در آزمايشگاه نگه داري ميكنند , گرچه سم او را كشيده اند , اما به هيچوجه اين ماهيت و ذات ماررا تغيير نميدهد, ماراگر مجددا غدد ترشح سمش فعال شود و توان زهر داشته باشد دراولين فرصت براي دفاع و حفظ خود قطعا نيش ميزند. و اين درذاتش است.

سوال : بحث از ولايت فقيه است . كه درپايه با ساير ديكتاتوري ها متفاوت است.اين يك نوع ديكتاتوري برچه پايه اي سواراست و چگونه تعادل خود راحفظ ميكند.  ؟
پاسخ: بحث ولايت فقيه و اينكه چگونه اين پديده درايران شكل گرفت نيازبه تفصيل دارد . ابتدا اجازه بدين براي اينكه به مباني بيشتر مسلط بشويم , به اين بپردازيم كه منظور ما چيست وقتي بحث از ويژگي ”ذاتي” اين رژيم صحبت ميكنيم؟  و اين مباني چگونه در صحنه سياسي خواه ناخواه منجر به ”جنگ و دعوا” , تشتت و آشفتگي مي شود.
بحث ازيك رژيم ولايت فقيه است . ولايت فقيه بر روي مباني مشخصي سوار است : توليد بحران و صدور آن, عوامفريبي و دجالگري , سركوب مطلق كه درمحور آن نيز زن ستيزي مطلق قراردارد . هريك ازاين پارامترها , ستون و اركان اين حكومت را تشكيل ميدهد. هرمي را تصور كنيد كه بر 4 قائده سواراست: شماتيك هرم نموداري
-        سركوب براي ماندن بر سر قدرت و زن ستيزي
-        صدور بحران و تروريسم براي تفرق از مشكلات دائمي و گريبانگير
-        دجالگري و عوام فريبي براي تفرق انرژي هاي توده هاي مردم و مهار انگيزه هاي مبارزاتي
-        تسلط بر بمب  اتم براي باج گيري سياسي در سطح جهاني 

سوال: خب حالا كه اين ذات براي ما كمي مشخص شد , درمورد مباني كه به هرحال با هر نوع تغييري چه نوع اقتصادي اش و چه غيره,  تغيير پذير نيستند كمي توضيح بدهيد. 
پاسخ:به طور خلاصه و تيتروار اين مباني عبارتند از:
·       فاز پاياني انقباض رژيم
·       شكست استراتژي صدور انقلاب
·       شكست ايدئولوژي
·       و يك بيثباتي بنيادي
با تأمل در هريك از  اينها ميبينيم آنچه مايه حيات رژيم بوده، حالا به عاملي براي برهم زدن تعادل رژيم و از بينبردن تكيهگاههايش تبديل شده است.

سوال: بطور كلي بحث انفباض رژيم براي عموم مشخصه است اما وقتي ميگوييم رژيم در فاز پاياني انقباض است يعني چي و چرا اين ”بحران” تلقي ميشود؟ .
پاسخ :بله، همچنان كه اشاره كرديد، منظور از منقبض شدن اين است كه نيروي فائقه اين حكومت كه ولايت فقيه است، ساير اجزاء و اندامهاي حكومت را به سود حفظ خود در قدرت، جراحي كند.
( نموداري)
از حذف منتظري تا حذف رفسنجاني تا جراحي خاتميچيها و به زندان انداختن آنها و روي كار آوردن احمدي نژاد و فهرست طولاني از قطبها و آخوندها و غيرآخوندها كه از اين رژيم بيرون انداخته شدهاند، همين قاعده را نشان ميدهد. اگر موقعيت اين حكومت قرون وسطايي را تجزيه تحليل كنيم و بخواهيم تئوري آنرا كشف كنيم، ميبينيم كه يك كاركرد ذاتي آن همين انقباض است. اين انقباض ساز و كاري است با طينت دوگانه. هم رژيم را يك دست ميكند، هم قاعدهاش را باريك ميكند. هم نيروهاي مزاحم و مخل حاكميت انحصاري را كنارميزندو اعمال هژموني را تسهيل ميكند،و با حذف متحداناش موقعيت خود را شكننده ميكند.
چون جناحها و قطبهاي رقيب، بخاطر كشمكش بر سر قدرت و غارت، وجودشان براي ولايت فقيه مزاحمت و ضرر و مشكل توليد ميكند، اما اين كشمكشها كاركرد بسيار مهم و ناپيدايي هم دارد. يعني تنشها و جدالهاي متوازن جناحهاي رژيم، با تمام زيانهاي تاكتيكياش، مايه تعادل دروني آن و در نتيجه لازمه حيات آن است. اين جدالها پويايي حفظ تعادل دروني است. وقتي انقباض درون حكومت به بالاترين حد خود ميرسد و همه رقبا را از سر راه برميدارد، اين تعادل از دست ميرود و رژيم را بطور بنيادي آسيب پذير ميكند.

سوال: ايا دراين رابطه مثال تاريخي داريم كه بحث واضح تر شود؟
پاسخ : بله به دو تجربه و نمونهي تاريخي مهم اشاره ميكنم:
نمونه اول. وقتي پروسه خاندان صفوي را بررسي ميكنيم ميبينيم جرياني از حذف و انقباض دائماً در كار بود. در كلي ترين تقسيم بندي يك نيروي خاصه وجود داشت كه حول شاه شكل گرفته بود. و يك ديوان وجود داشته كه دستگاه اداري بود.بين اين دو نيرو يك جدال دائمي برقرار بود. و به تدريج نيروي اصلي حاكميت يعني شاه آن يكي يعني ديوان را جراحي كرد و كنار زد. وقتي كه اين پروسه به كمال خودش رسيد، يعني قدرت رقيب بطور كامل حذف و حاكميت يك دست شد، نظام صفوي از هم پاشيد.
نمونه دوم. ديكتاتوري شاه است. ديكتاتوري در فاز پايانياش وقتي احزاب فرمايشي را منحل كرد، و حزب واحد رستاخيز را بوجود آورد، پتانسيل سرنگوني رژيم تشديد شد و اين روند سقوط شاه را سرعت داد.
جريان انقباض و يك دست كردن حاكميت كه الان به فاز نهايياش رسيده، سازوكار تعادل دروني حاكميت را از بين برده و اين نظام را در كليتاش در معرض سقوط قرار داده است. نتيجه رژيم دو راه بيشتر ندارد يا بايد جام زهربخورد يا وارد فازي كه سوريه شده است بشود . هر دو تابلو رژيم را هر چه بيشتر وارد سرنگوني و فاز پاياني ميكند .


سوال: يكي ديگر از مباني ذاتي رژيم را صدور انقلاب گفته بوديد . مشخص است اين رژيم سالهاست با صدور بنيادگرايي به كشورها مانند سوريه و عراق ارتزاق ميكرده و الان با ضربه خوردن اسد و مالكي ,  ، ضربه خيلي سنگينترين به رژيم وارد ميشود . اما با ازدست دادن اين جبهه كه موجوديتش بخطر نمي افتد؟
پاسخ:  صدور انقلاب ودر حقيقت صدور ارتجاع و تروريزم از روز اول تا امروز بخش مهمي از استراتژي بقاي رژيم بوده است. اين هم عنصر ديگري از تئوري رژيم ولايت فقيه است.
حاكميت آخوندها در ايران در بنبست است. با درنظر داشتن جايگاه سپاه پاسداران دركل سيستم اجرايي و مديريتي رژيم ,هرگونه انفعال و پس رفت دراين ارگان براي كل رژيم يك ضربه محسوب ميشود.
 بنابراين  از روز اول ولايت فقيه براي حفظ خودش نيازمند صدور تروريزم و بنيادگرايي به كشورهاي مسلمان و عرب بوده و هست. بخش مهمي از قدرتاش را از آنجا ميگيرد. اگر صدور ارتجاع نباشد، اگر تروريزم نباشد در نتيجه وقتي كه سپاه پاسداران ديگر موضوعيتي نداشته باشد، دراين صورت ولايت فقيه در داخل خود نظام تكيهگاهي براي ماندن ندارد و از بين رفتن آن يعني از بين رفتن بلافصل كل رژيم.
بنابراين وقتيكه ميبينيم استراتژي صدور انقلاب دارد فرو ميريزد، اين هم عامل اساسي ديگري است كه نظام را در معرض سقوط قرار داده , چرا كه بحث مشغول نگه داشتن پايه هاي سركوبگر اين رژيم است. دستگاه جنگي اش را بااين مسايل زنده نگه ميدارد. و البته درصحنه بين المللي نيز با استفاده ازاهرم ”تروريسم” و پرورش گروهاي فشار , يك نوع باج خواهي ديپلوماتيك نيز براه كرده است.
بوضعيت سوريه نگاه كنيم با وارد كردن حزب الله (حزب الشيطان) وشركت در كشتار مردم سوريه، در جامعه جهاني اين برگه را سوزاند و شكست خورد، بايد وضعيت عراق را هم اضافه كرد. الان ماه ها است كه قيامهاي بزرگ در اين كشور با شعار اخراج رژيم ايران و سرنگوني مالكي جريان دارد. به نمونه مصر توجه كنيد كه سلفيها در يك خصومت آشكار با رژيم ايران هستند وضعيت اخوان مسلمين در جريان تحولات اخير منفور و شكست خورده و يك برگ سوخته ميباشد. به نمونه فلسطين توجه كنيد كه حماس از آخوندها فاصله گرفته.
در همه جا اين روند معكوس را مشاهده ميكنيم. يك گسست رو به تزايد بين رژيم و اين جريانها در سراسر منطقه رو به گسترش است.

سوال : يك عامل ديگر كه شما عنوان كرديد، شكست ايدئولوژي رژيم است.
پاسخ: بله همان ارتجاع ديني كه خميني موسس اش بود و با دجالگري پرچمداري ميكرد اين درايران شكست خورده است . اين پديدهيي نيست كه تازه ظاهر شده باشد، وقتي اساسيترين عوامل را بررسي ميكنيم، بايد به جايگاه شكست ايدئولوژيكي رژيم هم توجه كنيم. آن دجاليت و ارتجاعي كه پنهان كنندة ناتواني و عقبماندگي رژيم و توجيه گر سركوبها و جنايتهايش بوده، خيلي وقت است كه ديگر كاركردي ندارد.
واقعيت اين است كه شعارهاي حياتي رژيم ديگر كاركردي ندارد. از شعار اسلام، تا شعار ضدآمريكايي. با روي كار آمدن روحاني و چشمك و چراغهايش به غرب كه ميخواهد خودش را مدره جا بزند و... هيچ شك و ابهامي باقي نميگذاردكه ديگر هيچ تواني براي دفاع برايش نمانده .
پس نتيجه ميگيريم از نظر ايدئولوژيكي رژيم قدرت دفاع خودش را از دست داده و اكيداً آسيب پذير است.

سوال: بله، چهارمين عاملي كه شما به عنوان مباني شرائط سرنگوني اين رژيم برشمردين، بيثباتي است.البته بحثي استكه اين حكومت قدرت سركوبش را حفظ كرده پس چطور ميگوييد اين رژيم بي ثبات شده است؟
پاسخ: بله شايد بهتر باشد كه به اين شكل توضيح بدهيم :
وقتي از ثبات يك حكومت صحبت ميكنيم، اين مفهوم پنج جنبه اساسي را بايد درخود داشته باشد: 1.مشروعيت، 2.كارآمدي، 3.وحدت رهبري، 4.پشتوانه اجتماعي، 5.توان سركوب.
آخوندها توان سركوب را حفظ كردهاند. اگر اينطور نبود كه الان چيزي از اين رژيم باقي نبود.
اما اين رژيم چهار جنبه ديگرِ سازندة ثبات را ندارد، يعني فاقد مشروعيت است. درياي خوني كه بين مردم ايران و رژيم آخوندها هست، ذرهيي مشروعيت برايش باقي نگذاشته.
از افتضاحات شكنجهها و تجاوزها در زندانها، يا  دزديهاي بزرگ، دروغهاي رسوا و انواع تبهكاري ها و لجنزاري كه مناسبات اين رژيم را تشكيل ميدهد كه روابط بين مردم و جامعه را خصمانه كرده است.
جنبه ديگر، فقدان پشتوانه اجتماعي است. اين رژيم حتي پايگاههاي سنتي خودش را بميزان زيادي از دست داده.(از بسيجي هاي وا رفته تاحزب اللهي هاي سينه چاك و خط امامي و حوزه وپاسدارهاي ريزشي و ...) اينرا از روي آمارهاي رسمي هم ميشود محاسبه كرد و نشان داد. از جمله با شاخصهايي مثل تيراژ روزنامهها، شمار بينندگان تلويزيون حكومتي، يا حتي تعداد شركت كنندگان در نمايشهاي انتخابات.
جنبههاي ديگر موقعيت رهبري اين رژيم است كه ميبينيم پر از شكاف و شقه است و ديگر فقدان كارآمدي رژيم است كه در پهنههاي مختلف خودش را نشان داده. از جمله در آمد هزار ميليارد دلاري هشت سال ،گذشته چه بلايي سر اقتصاد كشور آوردهاند.

سوال: با همه اين توضيحات آيا شما ميگوييد كه اونچه كه قبل عامل حيات رژيم بوده , مثلا صدور ارتجاع, الان مايه دردسر و ضربه است , به اين معني است كه ديگركاركردش را ازدست داده ؟ في المثل درمورد صدور ارتجاع و بنيادگرايي, ايا ديگر اين كاررا متوقف ميكند؟
پاسخ: خير به هيچوجه . صدور ارتجاع به خارج ايران كما اين كه سركوب در داخل ايران يا زن ستيزي، اين ها كاركرد ذاتي پديده ولايت فقيه است. پوياييهاي بقاء ولايت فقيه همين صدور ارتجاع و سركوب و زن ستيزي است. تا وقتي ولايت فقيه هست، اين كارها را ميكند. و لحظهيي كه  اين كارها را متوقف كند، ديگر ولايت فقيه وجود ندارد.
كساني كه ميگويند يك روز رژيم ايران از اين كاركردها دست برميدارد يا آن را تعديل ميكند، جهل دارند يا خود را به جهالت ميزنند كه متوقف شدن اين كاركردها، پايان رژيم است. بنابراين هر قدر هم كه دچار افول و ضعف بشود  تا لحظه آخر ادامه ميدهد.

سوال : وقت ميگوييم  موقعيت عيني براي تغيير فراهم است  ايا به اين معني استكه رژيم با همه اين مشكلاتش و ضرباتش خود بخود سقوط ميكند؟
پاسخ:نه اين تصور كه رژيم آخوندها ( و اصولاً هر رژيمي) تحت تأثير ضعفها و آشفتگيهايش خود به خود ميافتد، يك تصور واهي است. موقعيت عيني بايد فراهم شده باشد. اما همچنين عامل ذهني هم ضروري است. گفته بوديم كه درچنين شرايطي نقش يك مقاومت سازمان يافته درپيوند به ارتش آزاديبخش تعيين كننده است. و گفتيم كه پاسخ رژيم ولايت فقيه با خصائصي كه دارد كه راه هرگونه رفرم يا هرگونه مبارزه مسالمت آميز را بسته و به متكي است به يك قهر سازمان يافته يعني سپاه پاسداران، چنين رژيمي پاسخاش ارتش آزادي يا ارتش قيام است كه رسالت يكانهاي ارتش آزادي همين است.
سوال: بعد ازاين بحثها لطفا بطور خلاصه يكبار ديگر مشكلات  مسائلي كه سراپاي اين رژيم را گرفته را مروري بكنيد.
پاسخ:  آشفتگي ها و مشكلات و مسأله درسراپاي اين رژيم روشن است .
رژيم در پنج محوراصلي استراتژيك خود شكسته خورده :
1. رژيم ولايت فقيه كه يك رژيم قرون وسطايي است در بالاترين نقطه نظام ولايت فقيه كه يك ر‌ئيس جمهور دارد كه تلاش ميكند با مهار كردن و كنترل آن را مشابه ولايت فقيه در آورد و يك پايه كند ولي تا الان شكست خورده است .
2. جنگ افروزي و تروريزم رژيم در داستان سوريه با شكست روبرو شد چون تمام ارگانهايش در تمام خاورميانه را وارد سوريه كرد ولي ازپس ارتش آزادي بر نيامد .
بخصوص بدليل بمب شيميايي و آوردن حزب الله (حزب الشيطان) به سوريه بزرگترين شكست براي رژيم بود .
3. خط داخلي رژيم بدليل پوسيدگي اقتصادي و دزدي هاي كلان و بودجه عظيمي كه براي اتمي ... خرج ميكند و ... در ميدان اقتصادي هيچ برگي براي رژيم نگذاشته .
پس سر وضعيت اقتصادي و اجتماعي باخت و شكست بزرگي خورده است .
4. در صحنه و ميدان اتمي رژيم در دقيقه 90 دارد بازي ميكند. چون رژيم بدليل افشاگري هاي سازمان مجاهدين دستش رو است و نميتواند چيزي را انكار كند .براي همين با فشارهاي بين المللي ، يا بايد جام زهر بخورد و يا با غرب وارد بازي وقت شود . بازي وقت براي رژيم شكست خورده است پس بايد جام زهر بخورد .
5. مهمترين و لاعلاج ترين محور آن مقاومت يعني سازمان مجاهدين است كه تا امروز از هيچكاري براي ازبين بردن مقاومت كوتاهي نكرده است و روزانه خونها و شهداي فراواني از اين مقاومت گرفته ولي هنوز نتوانسته است كاري صورت بدهد ( تازه ترين جنايت و فجيع ترين آن قتل عام اشرف در 10شهريور92 ميباشد ).
در عين حال كه رژيم در بن بست فرورفته دست پا ميزند بر عكس مقاومت در اوج و در بالاترين نقطه قرار دارد .

سوال : پس راه حل خلاصي رژيم از بحرانها چيست؟
پاسخ:البته اين مشكلات خيلي روي رژيم سنگيني ميكند، اگر متصور باشد كه بهر ترتيبي كم شود يا اصلاً از ميان برداشته شود، تأثيرات كمي دارد،تأثيرات پارامتريك دارد، اما رژيم را از مرحله سرنگوني خلاص نميكند.
 اگر همين فردا دولت آمريكا و ساير دولتهاي غرب بگويند از تحريمهاي مالي و اقتصادي دست برميدارند يا اگر فردا خود رژيم اعلام كند بمب اتمي بدست آورده، باز موقعيت عيني سرنگوني رژيم به قوت خود باقي است.
زيرا اين موقعيت ،يك مباني كه با اين چيزها متزلزل نميشود.
با تأمل در هريك ازبحرانهاي رژيم ،ميبينيم آنچه مايه حيات رژيم بوده، حالا به عاملي براي برهم زدن تعادل رژيم و از بينبردن تكيهگاههايش تبديل شده است.

پس نتيجه گيري كنيم:
وقتي ميگوييم رژيم در فاز پاياني است و آنچه تا بحال مايه حيات و تداوم ولايت فقيه بوده، حالا باعث بحران برايش شده،به اين معني نيست كه ديگر كاركردهاي خودش را متوقف كرده،بلكه صدور ارتجاع بخارج ايران ، كما اينكه سركوب در داخل ايران يا زن ستيزي، اينها كاركرد ذاتي پديده ولايت فقيه است. پوياييهاي بقاء ولايت فقيه همين صدور ارتجاع و سركوب و زن ستيزي است. تا وقتي ولايت فقيه هست، اينكارها را ميكند. و لحظهيي كه اينكارها را متوقف كند، ديگر ولايت فقيه وجود ندارد.
كسانيكه ميگويند يك روز رژيم ايران از اين كاركردها دست برميدارد يا آنرا تعديل ميكند، جهل دارند يا خود را به جهالت ميزنند كه متوقف شدن اين كاركردها، پايان رژيم است. بنابراين هر قدر هم كه دچار افول و ضعف بشود تا لحظه آخر ادامه ميدهد.
زمانيكه رژيم حاكم به درجهيي از پوسيدگي ميرسد ،كه ناتوان است، از ادامه حكومت . نارضايتي مردم بحدي شديد و فراگير شده كه خواهان تغيير هستند.
يعني يك بحران عمومي كه هم حاكمان هم حكومت شوندگان را در بر ميگيرد ،و ديگر وضع كنوني را نميشود ادامه داد. در اين صورت موقعيت عيني براي سرنگوني رژيم فراهم است. اين يك لحظه نادر و تاريخي است كه ما آنرا در مورد رژيم شاه ديديم، و الان در مورد رژيم ولايت فقيه ميبينيم. 
اما اين تصور كه رژيم آخوندها (اصولاً هر رژيمي) تحت تأثير ضعفها و آشفتگيهايش خود بخود ميافتد، يك تصور واهي است. موقعيت عيني بايد فراهم شده باشد. اما عامل ذهني هم ضروري است.
پاسخ رژيم ولايت فقيه با خصائصي كه دارد كه راه هرگونه رفرم يا هرگونه مبارزه مسالمت آميز را بسته و متكي است به يك قهر سازمان يافته يعني سپاه پاسداران، چنين رژيمي پاسخاش ارتش آزادي يا ارتش قيام است كه رسالت يكانهاي ارتش آزادي همين است.