قيام 88




قيامهاي88و89و دوره جديد انتخابات رژيم آخوندي
توضيحات خورشيد ايران


قبل از طرح سوال از آقاي احسان امين الرعايا كمي درمورد آنچه كه پيش آمده صحبت كنيم. درحالي كه چند ماه از نمايش انتخابات قلابي رژيم ميگذرد , آخوندها و گردانندگان رژيم هر روز از احتمال بروز اعتراضها و قيامها اظهار نگراني ميكنند و با اشاره به قيامهاي سال 88 و 89 ميگويند فتنه بزرگتري در راه است.
صرفنظر از نگرانيهاي رژيم، شكي نيست كه اوضاع ملتهبي درجامعه وجود دارد و تنشهاي عظيمي هم كه در كل منطقه هست، روي وضعيت رژيم سايه انداخته و اين ترسها را در بين آنها بيشتر كرده.
قيامهاي88 و 89 البته رژيم را سرنگون نكرد. اما ضربه عظيمي به حكومت ولايت فقيه وارد ساخته. بطوريكه آثار سياسي و اجتماعياش هنوز باقي است و همچنان ادامه دارد.

سوال اولمان اين استكه ازقيامهاي 88 و 89 چه نتيجه گيري ميتوان گرفت ؟
 پاسخ : رژيم حاكم هم فعالانه كار ميكند تا اصلي ترين پارامتر تاثير گذار را كه همان” قدرت و سرمايه آزاديخواهانه” مردم ايران است ، از نظرها دور كند
ابتدا مهم است كه بتوانيم از يك واقعه نتيجهگيري صحيحي داشته باشيم چرا كه مسيري كه در پيش ميگيريم، در گرو اين نتيجه گيري است. براي فهم بهتراست مثالي را درنظر بگيريم:
فردي كه يك دوره تحصيلي يا يك پروژه تحقيقي يا يك فعاليت اقتصادي داشته و احساس ميكند به نتيجهيي نرسيده است، اگر ازكارخودش جمعبندي غلطي داشته باشد،نميتواند قدم بعدي را درجهت موفقي بردارد. چرا؟ چون چشمش بروي واقعياتي كه ناشي از رخدادهاي واقعي بيرون از ذهن خودش است بسته است. او  قابليتها و تواناهايي خودش را و همچنين شرايطي كه روي پيشرفت كارش تاثير مستقيم و غير مستقيم داشته است را نميداند و يا فهم درستي از آنها ندارد. و خلاصه كلام روي امكاناتي كه دراختيارش است براي پيشبرد فعاليت اقتصادي هيچ اشرافي ندارد. بنابراين وقتي يك يا دو عنصر كه منجر به اين تجربيات شده اند را ناديده بگيريم, جمع بندي ما كاملا اشتباه خواهد بود و نمي توان از آن بعنوان آجري براي حركت رو به آينده استفاده كرد. 

سوال: حال برگرديم به واقعيات مربوط به صحنه سياسي دركشورمان كه سرسخت هم هستند . همه به چشم ديدند كه قيامها قلع و قمع شدند.
پاسخ:
اول اينكه بايد توجه داشته باشيم كه درچه شرايطي ازاين قيامها صحبت ميكنيم؟ واضح است كه با همه بحرانهاي گريبانگير اين رژيم وضعيت بسيار طوفاني است.  و  رژيم حاكم هم فعالانه كار ميكند تا اصلي ترين پارامتر تاثير گذار را كه همان” قدرت و سرمايه آزاديخواهانه” مردم ايران است ، از نظرها دور كند. كما اينكه ميبنيم با انواع استدلالهاي مغشوش كننده، انواع يأسها، انكارها و القائات منفي.... تلاش ميكند وانمود كند كه  انگار اين قيامها فايدهيي نداشته است.
پس اين جا مشكل، فقط عملكرد خودبهخودي ذهن ما نيست. بلكه يك رژيم عوام فريبي وجود دارد كه دائماً وسوسه ميكند و انواع استدلالهاي مغشوش كننده، انواع يأسها، انكارها و القائات منفي را براي ترويج ”تسليم طلبي ” بكار ميگيرد.
بنابراين براي كسي كه اين را بعنوان يك واقعيت بيرون از ذهن و خواست , جاي درستي قائل نباشد, در ”نا اميدي” و ياسي كه همين رژيم ميخواهد مي لغزد. اين هم بخشي از واقعيت است .

سوال : قيامهاي 88و89 چه تاثيري داشتند؟
پاسخ: ببنيد دريك كلام قيامهاي88 و 89 البته رژيم را سرنگون نكرد. اما ضربه عظيمي به حكومت ولايت فقيه وارد ساخته. به طوري كه آثار سياسي و اجتماعياش هنوز باقي است و همچنان ادامه پيدا خواهد كرد.

سوال : يك مقدار جز به جز توضيح بدهيم.
 قيامهاي88 و 89 البته رژيم را سرنگون نكرد.
 اما موقعيت ولي فقيه نظام را به ميزان چشمگيري تنزل داد. يعني آن آتوريته، آن موقعيتي كه ميگفتند فصلالخطاب است، و آن سلطه بلامنازعي كه لازمه مهار بحرانهاي هميشگي رژيم است، از دست رفت. چيزي كه از همان موقع در موضعگيريهاي مقاومت با ترم ”شكسته شدن طلسم ولايت فقيه” بيان ميشد. يعني طلسمي كه از ابتداي سال 1360 و با سركوبي وحشيانه آغاز شد و در كنترل ولي با همه دستگاه سركوبش قرارداشت و به او به صفت اهرم نگاه دارند ”هيبت و قدرت” رژيم متجلي ميشد , شكسته شد.

پلاكاردهاي اصل ولايت فقيه
س: عملا اين وضعيت كجا در حكومت خودش را نشان ميدهد؟
پاسخ : اين وضعيت بصورت مادي در تمرد احمدينژاد بيشتر خودش را نشان داد. رئيس جمهوري كه در چهار سال اول گماشته خامنهاي بود، پس از قيامها شروع به سهمخواهي كرد
اين نافرماني، نماد يك تحول بسيار مهم ديگر در رأس رژيم است، و آن ازهم پاشيدن پروژه اصولگرايي است. اين پروژهيي است كه خامنهاي بعد از بيرون انداختن خاتميچيها و اصلاحطلبان قلابي كه ازابتدا براي اينكه  پاسخ مسائل و مشكلات رژيم دربرابر خواست مردم باشد سرهمكرده بود, ولي ميبينيم الان از اين پروژه چيزي جز تشتت و پاشيدگي و جنگ و دعوا وجود ندارد.

درعين حال گسستي بين ولي فقيه با پايگاه سنتي اش, (خورده بورژازي سنتي ) از جمله در حوزهها ديده ميشود. درماههاي قيام تقريباً تمام آخوندهاي متنفذي كه متحد خامنهاي بودند سالها بخاطر دفاع ازخونريزيها و جنايتهاي اين رژيم مال و منال بهم زده بودند، شروع بفاصله گرفتن از خامنهاي كردند.
يكي ازاين نمونه هاي كندن و جدايي قالي باف شهردار رژيم درتهران بود. كسي كه هميشه چاكر و نوكر خامنهاي بوده است . او دريك در سخنراني گفت سراپاي سياست در اين حكومت منجلاب است.
اگر خامنهاي موقعيتاش متزلزل نشده بود، هيچكدام از اين اتفاقها نميافتاد.
قيامهاي88 و 89 ثبات حكومت را بطور بنيادي از بين بردوتلاطمهايي كه الان ميبينيم اين رژيم دچارش شده، آثار بيثباتي است.

سوال : تاثير قيام برروي جامعه چطور بوده است؟ 
پاسخ : قيامها ظرفيت شگرف انقلابي جامعه را عيان كرد. يعني نشان داد كه موقعيت عيني براي سرنگوني رژيم وجود دارد. ازطرفيه قيام تأثير اصلي اين است كه ذهنيت جامعه را از زنجيرهاي ناباوري آزاد كرده است و شعارمرگ بر اصل ولايت فقيه را درجامعه تثبيت كرد.
يعني قبل از هر كس خود مردم واقعيت نهفته در اجتماعشان را كه در يك لحظه بحراني جوشيد و فوران كرد، مشاهده كردند. چيزي كه براي سالها استبداد ولايت فقيه با سركوب و ارعاب و جنگ رواني آنرا درهم كوبيده بود. تبديل شد به رويارويي ميان زنان و جوانان با رژيم ولايت فقيه. قيام البته مشاركت همگاني بود. اما جوانان در آن نقش عمده داشتند. با سمبلهاي درخشاني مثل ندا و ديگر قهرمانان. و شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه را اجتماعي كرد. اين شعار كه از دل جامعه ايران از خيابانها و ازخود قيامها جوشيد،سمت گيري حركت مردم ايران براي سرنگوني تماميت رژيم را بيان كرد.مثل شعار مرگ بر شاه در انقلاب ضد سلطنتي،حالا آن شعاري كه قدرت مجتمع كردن وهمسو كردن مردم بپاخاسته را دارد،مرگ بر اصل ولايت فقيه است.

سوال : شما ازيك آمادگي اجتماعي صحبت ميكنيد. اين آمادگي خود را در چي بروز ميدهد؟
پاسخ: بهترين جاييكه اين قيامها و تاثيراتش خودش رابروزداده درراس حكومت آخوندي بوده است. يعني ولي فقيه در سطح سياسي خود را در دست بستگي شديد ميديد, واقعيتي كه اين اواخر حتي درواكنشهاي علني رقباي او مانند رفسنجاني نيز بوضوح بيان شده است. اينكه جاي هيچ مانور و انعطافي ندارد. و اين دست بستگي درتحولات اخيرنيز بخوبي مشخص است.
در برنامه اتمي ,كه يكي از اهرمهاي اصلي قدرت ولي است ,بعنوان مثال, او  گيركرده و جاي مانور ندارد  و حتي با ورود نرم تناني مانند روحاني نيز, نمي تواند مانورچنداني بدهد.
كانون مشكل براي رژيم همين آمادگي اجتماعي است كه به زور سركوب و اعدامهاي جمعي روزانه جلوي آنرا سد كرده. او ميداند اگر حادثهيي مثل شلوغبازي احمدي  و يا دعواهاي جناحي و شاخ كشيدن افرادي در راس رژيم مانند رفسنجاني, شكاف يا منفذي ايجاد كند، از همان جا قيامها سرازير ميشود.

سوال: از محدوديت مانور ولي فقيه صحبت كرديد , الان كه ديگر جريانهايي كه مدعي مخالفت بودند هم حاشيه نشين شده اند ؟
پاسخ: لابد شمابه بحث سبزها اشاره داريد. خب البته اين قيامها و روندي كه طي كرد دستاورد بسيار مهم ديگري هم داشت و آنهم  افشا و طرد سبزهاي درون رژيم است.
 وقتي قيامها راديكال شد و براي سرنگوني رژيم سمت گرفت، مشخصاً در نقطه قيام كبير روز عاشورا، آنها يعني سبزها خيانت كردند. شمارا ارجاع ميدهم به سوگند وفاداري سران سزبها به ولايت فقيه و رد هرگونه ”حركت انحرافي” كه تحت عنوان حمايت از آنها صورت گرفته است.
البته بايد به يك دستاورد فوقالعاده قيامهاي 88 اشاره كنيم اينكه حركتها و اعتراضهاي مردم كه از اعتراض به تقلبها انتخاباتي و رأي من كو شروع شده بود، در تكامل خودش به قيام تبديل شد و به سمت سازمانيافتگي نيل ميكرد.

سوال : ولي اين قيامها از فقدان سازمانيافتگي رنج ميبرد. اين يك ضعف جدي بود
 پاسخ : بله متاسفانه اين يك ضعف و نارسايي بود. برعكس آنچه كه دراذهان برخي طيفهاي اصلاح طلب است , خلا سازمان يافتگي باعث شد كه اين قيامها عليرغم هزينه اي كه از مردم و جوانان ما گرفت اما درنقطه اي كه بايد به ثمر ننشيند.
 اين يك ضعف بنيادي بود. با همه عظمتي كه داشت، از اين بابت بشدت نارسايي داشت.

سوال: منظور شما از  ضعف و نارسايي چيست , ايا بيشتر آموزش از ساير جنبشهاست و يا شايد هدايت يافتگي تشكلهاي مختلف است ؟ برخي اين نكته شما را با خشونتگرايي اشتباه ميگيرند.
پاسخ: بحث اصلا درمدار خشونت نيست.
البته كه در تاريخ مبارزات همه ملتها , يك تجربه واحد وجد داشته است. هرچه ديكتاتوري پيچيده تر و سازمان يافته تر است, جرياني كه بخواهد اين ديكتاتوري را مهاركند نيز بايد مجهز به سازمان يافتگي , تشكل و انسجام باشد. قهر و خشم مردم كه منجر به قيام ميشود بستر است اما اين موج نياز به سازماندهي و فرماندهي دارد. درست مانند صحنه نبرد كه نياز به يك فرمانده دارد. صحنه اركستري را درنظر بگيريد كه هريك سازي بزند. حال اين اركستر هرچه بزرگتر , نياز به يك رهبر اركستر وارد تر و پرتجربه تر و منجسم تر دارد. اما پيش ازاين بحثها , البته كه بحث تشكل است و انسجام و داشتن يك نقشه مسير و طرح براي پيشبرد مرحله به مرحله تغيير. 

سوال: درفرم اجتماعي اش توضيح داديد اما در فرم قيام چگونه موجي كه خود جوش است بايد چنين سازمانيافتگي پيدا كند ؟
پاسخ: سوال مهمي است.
درفرم جامعه شناسي و بحث قيام, اين سازمانيافتگي در اوج خودش بايد به ارتش قيام منجر شود و اين شرط پيروزي نهايي است. شايد نزديك ترين مثال تاريخي كه بتوان زد , ارتش دين بين فو بود كه با غولي همچون نفوذ استعمار روبرو بود و دريك نبرد نابرابر بدليل رهبري و تشكيلات منضبط نهايتا درجنگي نابرابر, فاتح بيرون آمد . نبرد دين بين فو بخاطر همين ويژگي اش بعنوان يك الگوي تاريخي براي بسياري ازجنبشهاي منطقه مورد احترام است
. با همين معيار نيز بايد اشاره كنم كه هرچه از قيامها ميگذشت، عنصرتشكل, در پارههايي از آن نضج ميگرفت و اينكاري بود كه بخصوص هواداران مجاهدين دستاندركارش بودند.اين رشد و توسعه در قيام روز ششم دي يعني در روز عاشورا به اوج خودش رسيد قيامها را به يك قدمي واژگون كردن بساط حكومت رساند.
بنابراين قيام روز عاشورا، نفس شكلگيري اين قيام بزرگ كه كل رژيم را لرزاند و عميقاً متوحش كرد،يك دستاورد عظيم بود.چون اثبات كرد ، شكل گيري چنين چيزي امكان پذير است. با اينكه سازمان يافتگي حركت مردم بسيار ابتدايي بود،با اينكه ماشين سركوب ضربهيي نخورده بود، چنين حركت بزرگي با خصلت تعرضي،با قصد براندازي، شكل گرفت. چه رسد بزمانيكه عنصر سازمان يافتگي قيامها تأمين شود.
پس به اين نتيجه ميرسيم كه نه تنها فايده دارد بلكه بايد هرچه عميقتر، راديكالتر و متكاملتر شود. اگر قيام روز عاشورا را قله همه تحولات انقلابي سال 88 بگيريم درساش در يك كلام برپايي يكانهاي ارتش آزادي است.اينرا بايد به تأكيد و صريح و با صداي بلند گفت. ارتش آزادي يا ارتش قيام يگانه پاسخ رژيم ولايت فقيه است.

سوال: ايا شما ميتوانيد بحث را براي ما جمع بزنيد؟
پاسخ: درجمع بندي بايد گفت كه اين رژيم قابل غافلگيري نيست. زيرا تجربه سقوط شاه را دارد. و همچنين تجربه سقوط مبارك و بنعلي را.
ويژگي هاي اين رژيم كه رفرمناپذيراست ؛ متكي به قهر سازمان يافته و اختناق مطلق ميباشد ؛ با اهرم سپاه پاسداران راه حركت عنصر اجتماعي را براي تغيير اساسي را بسته است و ظرفيت هيچ تغيير پايه اي را هم ندارد تنها با يك استراتژي ازسوي مردم ميتواند تغيير كند .
استراتژي غير از سرنگوني رژيم عملي نيست.
ماميدانيم كه  اين رژيم ؛
     ـ  نه براي رأي و شركت مردم در سرنوشتشان جايي قائل است،
     ـ  نه امكان فعاليت و مبارزه مسالمت آميز ميدهد
     ـ  نه ظرفيت عقب نشيني از خصائص نظام ولايت فقيه و ديكتاتوري مذهبي  را دارد،
     ـ و  نه آماده دست برداشتن  صلح آميز از قدرت است.
 از طرف ديگر توقع سرنگوني اين رژيم توسط ديگران ، بيمورد و غير واقعي است . اعم از مدعيان سبز بي هزينه كه بخش جدايي ناپذير همين رژيم هستند كه چنين انتظاري از آنها موهوم است يا از قدرتهاي خارجي، كه آنهم بافرض هر درگيري نظامي احتمالي بر سر برنامه اتمي رژيم ، بازهم امر سرنگوني ربطي به آنها نخواهد داشت. 

ـ  در يك كلام سرنگوني اين رژيم توسط مردم با پيشتازي مقاومت سازمان يافته آنها امكان پذير است كه راهش هم ، همان يكانهاي ارتش آزاديبخش است كه بايد متناسب با شرايط و براي ايفاي نقش در متن  تحولاتي كه در چشم انداز است تدارك  ديد.